سارا دختری جوان و بااستعداد است که در گاراژ قدیمی پدرش کار میکند و علاقهای وسواسگونه به ساخت دستگاههای مکانیکی بیفایده و عجیب دارد؛ از یک قهوهساز که با صدای پرندگان کار میکند تا رباتی که کارش فقط مرتب کردن کتابهای شعر است. او در دنیای چرخدندهها و روغن موتور، پناهگاهی برای فرار از واقعیتهای تلخ زندگیاش پیدا کرده است. در حالی که دیگران او را فردی غیرعادی میدانند، سارا معتقد است که زیباترین چیزها، آنهایی هستند که دلیل منطقی برای وجود داشتن ندارند. او در آرزوی ساخت بزرگترین اختراع زندگیاش است: ماشینی که بتواند رویاهای مردم را تعمیر کند.
در شهری شلوغ، کتابفروشی کوچکی وجود دارد که تنها کتابهای سفید و نانوشته میفروشد. هر مشتری با انتخاب یک کتاب و لمس جلد آن، داستانی را که همیشه آرزوی نوشتنش را داشته اما هرگز ننوشته، در آن کتاب ظاهر میکند. داستان بر روی مردی میانسال تمرکز دارد که پس از سالها تردید، وارد کتابفروشی میشود…
در کوچهای بنبست و قدیمی، کافهای کوچک قرار دارد که مشتریانش تنها یک چیز مشترک دارند: همه به دنبال فراموش کردن خاطرهای هستند. صاحب کافه، پیرمردی مرموز است که به جای قهوه و چای، دمنوشهایی با اسامی عجیب سرو میکند: «دمنوش اولین دیدار»، «دمنوش آخرین وداع»، «دمنوش صدای خنده». هر کس با نوشیدن این دمنوشها،…
